توصیههایی از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
شب که میشد در صحن خانه دیوانه وار قدم می زد و زبانش به این کلام مترنم بود:
گر بشکافند سراپای من
جز تو نیابند در اعضای من
1. آن که در هر روز و شبی یک سجده طولانی کند و در آن بسیار بگوید: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» و در آن قصد کند که روح من در زندان طبیعت، اسیر و مقید به این قیود است و پروردگار من، پاکتر از این است که به من ستم کند و من هستم که به خود ستم کرده ام و آن را در این مهلکهها انداخته ام و او یاران خود را به این سجده توصیه میکرد و هر کس به آن عمل میکرد، تاثیر آن را در حالات خود میفهمید و هر چه طول سجود فردی بیشتر بود، تاثیر بیشتری نیز نصیب ساجد می شد.
2. انگشتری عقیق یا فیروزه به دست کردن؛ زیرا در حدیث آمده است که خداوند تعالی میفرماید: «من از بندهای که دست به دعا بردارد و در دستش انگشتری فیروزه باشد، شرم دارم که دست او را رد کنم و محروم دارم».
3. صدقه دادن قبل از دعا است؛ چنان که روایت شده است که «استنزلوا الرزق بالصدقه؛ یعنی روزی را به وسیله صدقه به سوی خود فرود آرید».
مقاله را با این کلام علامه حسن زاده آملی پی می گیریم: چنین شنیدم که میرزا مکرر در قنوت نوافل، این شعر را میخواند:
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را زجام باده گلگون خراب کن